هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و وصال معشوق سخن میگوید و بیان میکند که هیچ چیزی در دنیا به پای عشق و وصال معشوق نمیرسد. شاعر از شدت عشق و درد فراق میگوید و بیان میکند که حتی صبر و تحمل نیز در برابر غم عشق تاب نمیآورد. همچنین، شاعر به عقل و خرد خود اشاره میکند که در برابر عشق تسلیم شده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و اصطلاحات ادبی کلاسیک ممکن است برای سنین پایینتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۱۸۴
با درد تو کس منت مرهم نپذیرد
با وصل تو کس ملکت عالم نپذیرد
تنگ است در وصل تو زان هیچ قدی نیست
کو بر در وصل تو رسد خم نپذیرد
آن کس که نگین لب تو یافت به صد جان
در عرض وی انگشتری جم نپذیرد
پیش لب تو تحفه فرستم دل و دین را
دانم که کست تحفه ازین کم نپذیرد
بار غم من صبر نپذرفت و عجب نیست
بر کوه اگر عرض کنی هم نپذیرد
در معرکهٔ عشق تو عقلم سپر افکند
کان حمله که او آرد رستم نپذیرد
گفتی سر خاقانی دارم به سر و چشم
ای شوخ برو کز تو کس این دم نپذیرد
با وصل تو کس ملکت عالم نپذیرد
تنگ است در وصل تو زان هیچ قدی نیست
کو بر در وصل تو رسد خم نپذیرد
آن کس که نگین لب تو یافت به صد جان
در عرض وی انگشتری جم نپذیرد
پیش لب تو تحفه فرستم دل و دین را
دانم که کست تحفه ازین کم نپذیرد
بار غم من صبر نپذرفت و عجب نیست
بر کوه اگر عرض کنی هم نپذیرد
در معرکهٔ عشق تو عقلم سپر افکند
کان حمله که او آرد رستم نپذیرد
گفتی سر خاقانی دارم به سر و چشم
ای شوخ برو کز تو کس این دم نپذیرد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.