۴۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۸

پیش لب تو حلقه به گوشم بنفشه‌وار
لب‌ها بنفشه رنگ ز تب‌های بیقرار

زان خط و لب که هر دو بنفشه به شکرند
وقت بنفشه دارم سودای بی‌شمار

من چون بنفشه بر سر زانو نهاده سر
زانو بنفشه رنگ‌تر از لب هزار بار

همچون بنفشه کز تف آتش بریخت خوی
زان زلف چون بنفشه دل من بسوخت زار

سودا برد بنفشه و شکر چرا مرا
زان شکر و بنفشه به سودار رسید کار

از بس که غم خورم ز سپهر بنفشه رنگ
خاقانی بنفشه دلم خواند روزگار

بازار دل بنفشه صفت تحفه‌ای کنم
تا دستهٔ بنفشه نهم پیش شهریار

سلطان اعظم آنکه به تیغ بنفشه‌فام
اندر دل مخالف دین شد بنفشه کار

تیغ بنفشه گونش برد شاخ شر چنانک
بیخ بنفشه، بوی دهان شراب‌خوار

گر پیش ما به بوی بنفشه برد نمک
تیغش نمک تن است به رنگی بنفشه‌وار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.