۳۷۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۹۲

اذا ما الطیر غنت فی‌الصباح
اجب داعی معاطاة الملاح

هوا پر خندهٔ شیرین صبح است
بیار آن گریهٔ تلخ صراحی

ارق فضلاتها فالارض عطلی
تحلیها بوشی او وشاح

قبای صبح را مشکین زره زن
به موی زلف ترکان سلاحی

سیر نوالدیک عن عین‌السکاری
ویشدو کالسکاری و هو صباح

صلاح از می سر رشته کند گم
صلائی درده ار مرد صلاحی

کان الدار و الکاسات دارت
ریاض اللهو حفت بالاقاحی

توئی تو راح را خاقانیا اهل
قفای عقل زن گر مرد راحی

به شروان شاخ اخستان تیمن
تری سعدالسعود علی‌النواحی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.