هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از احساسات عمیق و دردهای درونی شاعر سخن میگوید. شاعر از رنجها، غمها و ناامیدیهای خود میگوید و از این که چگونه قلب و جانش درگیر این دردها شده است. او از فرار دل از بلا و از دست دادن هوش و حواس خود میگوید و از این که چگونه زندگیاش در غم و اندوه سپری میشود. همچنین، شاعر به مرگ و فقدان عزیزان اشاره میکند و از دردهای ناشی از آن سخن میگوید.
رده سنی:
18+
این متن حاوی مفاهیم عمیق و احساسات سنگین مانند غم، اندوه، دردهای درونی و مرگ است که درک و تجربه آنها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. بنابراین، مناسب برای افراد بالای 18 سال است که توانایی درک و تحلیل چنین مفاهیمی را دارند.
شمارهٔ ۸۷ - در رثاء امام شهاب الدین ابوالفضائل شروانی
سر چه سنجد که هوش می بشود
تن چه ارزد که توش می بشود
دلم از خون چه خم به جوش آمد
جان چو کف زد به دوش میبشود
منم آن بید سوخته که به من
دیده راوق فروش می بشود
چون گریزد دل از بلا؟ که جهان
بر دلم تخته پوش می بشود
من ز گریه نهام خموش ولیک
مرغ جانم خموش می بشود
ساقی غم که جام جام دهد
عمر در نوش نوش می بشود
بختم آوخ که طفل گرینده است
که به هر لحظه زوش می بشود
طفل بد را که گریهٔ تلخ است
به که در خواب نوش می بشود
خواب آشفته دیده بودم دوش
حالم امشب چو دوش می بشود
دلم از راه گوش بیرون شد
بیم آن بد که هوش می بشود
نه به دل بودم این سخن نه به گوش
که دل از راه گوش می بشود
آه کز مردان امام شهاب
آه من سخت کوش می بشود
ای دریغ ای دریغ چندان رفت
کآسمان پرخروش می بشود
تف آه از دلم سرشته به خون
سبحه سوز سروش می بشود
به وفاتش امام انجم را
ردی زر ز دوش می بشود
داغ بر دل زیاد خاقانی
گر ز دل یاد اوش می بشود
تن چه ارزد که توش می بشود
دلم از خون چه خم به جوش آمد
جان چو کف زد به دوش میبشود
منم آن بید سوخته که به من
دیده راوق فروش می بشود
چون گریزد دل از بلا؟ که جهان
بر دلم تخته پوش می بشود
من ز گریه نهام خموش ولیک
مرغ جانم خموش می بشود
ساقی غم که جام جام دهد
عمر در نوش نوش می بشود
بختم آوخ که طفل گرینده است
که به هر لحظه زوش می بشود
طفل بد را که گریهٔ تلخ است
به که در خواب نوش می بشود
خواب آشفته دیده بودم دوش
حالم امشب چو دوش می بشود
دلم از راه گوش بیرون شد
بیم آن بد که هوش می بشود
نه به دل بودم این سخن نه به گوش
که دل از راه گوش می بشود
آه کز مردان امام شهاب
آه من سخت کوش می بشود
ای دریغ ای دریغ چندان رفت
کآسمان پرخروش می بشود
تف آه از دلم سرشته به خون
سبحه سوز سروش می بشود
به وفاتش امام انجم را
ردی زر ز دوش می بشود
داغ بر دل زیاد خاقانی
گر ز دل یاد اوش می بشود
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶ - در رثاء امام شهاب الدین
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸ - قصیده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.