هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که عشق به معشوق آنقدر ارزشمند است که تمام رنج‌ها و سختی‌ها در برابر آن ناچیز به نظر می‌رسند. شاعر همچنین به ناتوانی خود در برابر عشق اشاره می‌کند و اذعان می‌دارد که هیچ‌کس نمی‌تواند در برابر عشق معشوق مقاومت کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان و مفاهیم پیچیده‌ی شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۹

آنرا که غمت ز در درآید
مقصود دو عالمش برآید

در پای تو هرکه کشته گردد
از کل زمانه بر سر آید

با رنج تو راحت دو عالم
در چشم همی محقر آید

خود گر سخن از وصال گویی
کان کیست که در برابر آید

کس نیست که بر بساط عشقت
از صف نعال برتر آید

ماییم و سری و اندکی زر
تا عشق ترا چه درخور آید

پس با همه دل بگفته کای مرد
هرچه آید بر سر و زر آید

گر در همه عمر گویم ای وصل
هجرانت ز بام و در درآید

زان تا ز تو برنیایدم کام
کار دو جهان به هم برآید

تسلیم کن انوری که این نقش
هربار به شکل دیگر آید
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.