هوش مصنوعی: این متن بیانگر احساسات و تفکرات عمیق شاعر درباره زندگی، مرگ، عشق، ایمان و سرنوشت انسان است. شاعر از ناتوانی در رسیدن به آرزوها و اهداف خود سخن می‌گوید و از این که دل و تنش در برابر مشکلات و وسوسه‌ها مقاومت نکرده‌اند، اظهار ناراحتی می‌کند. او همچنین به موضوعاتی مانند جفا، مکافات، ایمان و خلوص اشاره می‌کند و از این که نتوانسته به فرمان‌های الهی عمل کند، ابراز تاسف می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده در شعر، فهم آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌کند.

غزل شمارهٔ ۱۵۳

عمر به پایان رسید، راه به پایان نرفت
کانچه مرا گفته‌اند دل ز پی آن نرفت

تن چو تحاشی فزود کار که بتوان نکرد
دل چونه مرد تو بود راه که بتوان نرفت

دل همه پیمانه جست هیچ نیامد به هوش
تن همه پیمان شکست بر سر پیمان نرفت

دیو چو در مغز بود جستم و بیرن نشد
نقش چو بر سنگ بود شستم و آسان نرفت

روز مکافات و عرض جز ستم و جز جفا
خواجه چه گوید؟ چو این بنده به فرمان نرفت

نقد که گم کرده‌ایم از چه از آن فارغیم؟
خواجه که نقد آن اوست از سر تاوان نرفت

ره به خلاصی نبرد، هر که خلوصی نداشت
روی امانی ندید، هر که به ایمان نرفت

گر دل ریشم ز درد پاره شود، گو: بشو
پای روش داشت، چون در پی فرمان نرفت؟

هر سخنی کاوحدی گفت درآمد به دل
آن سخن از دل مگر نیست که در جان نرفت
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.