هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از دل‌بستگی‌ها و جدایی‌های عاطفی سخن می‌گوید. او از عشق، خرد، وطن، و سفرهای روحانی صحبت می‌کند و به این موضوع می‌پردازد که چگونه عشق و خرد در زندگی او نقش داشته‌اند. شاعر همچنین از ناکامی‌ها و اشتباهات خود یاد می‌کند و به این نکته اشاره می‌کند که عشق و خرد در نهایت او را به سمت درک حقیقت هدایت کرده‌اند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان شعری و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۳۷

دل به خیالی دگر خانه جدا کرده بود
ورنه چنان منزلی از چه رها کرده بود؟

رفت ز پند خرد در وطن دام و دد
تا بنماید به خود هر چه خدا کرده بود

معنی خود عرضه کرد بر من و دیدم درو
صورت هر نقش کو بود و مرا کرده بود

در سفر هجر او تا نشود دل ملول
باز ز هر جانبی روی فرا کرده بود

شد دل ما زین سفر کار کن و کارگر
ورنه به جایی دگر کار کجا کرده بود؟

گر چه به هر باغ بس لاله و گل ریخته
ور چه به هر خانه پر برگ و نوا کرده بود

دیده ز خاک درش هیچ هوایی نکرد
دید که جز باد نیست هر چه هوا کرده بود

این خرد ناسزا راه ندانست برد
ورنه رخش، هر چه کرد بس بسزا کرده بود

گر چه به نقدی که هست سود نکردم به دست
خواجه، کرم کار تست، بنده خطا کرده بود

هیچ گرفتی نکرد بر غلط فعل ما
نسبت این فعلها گر چه بما کرده بود

کرد به طاعت بها: جنت وصل و لقا
لیک ببخشید باز، هر چه بها کرده بود

روی دل ما ندید، هیچ نیاورد یاد
زانچه تن ناخلف فوت و فنا کرده بود

عاشق دل خرقه‌ای داشت ز سر ازل
چون به ابد باز شد خرقه قبا کرده بود

عشق درآمد به کار و آخر و برداشت بار
ورنه خرد رنج تن جمله هبا کرده بود

مادر دوران به ما شربت مهری نداد
تا پدر از بهر ما خود چه دعا کرده بود؟

میوهٔ دلها نشد جز سخن اوحدی
کز همه باغ این درخت نشو و نما کرده بود
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.