هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و زیبایی معشوق سخن می‌گوید و از احساسات و حالات عاشق در برابر معشوق توصیف می‌کند. شاعر از زیبایی‌های ظاهری و معنوی معشوق و تأثیر آن بر روح و روان عاشق می‌گوید و همچنین به ناتوانی دیگران در درک راز عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۲۹

درین همسایه شمعی هست و جمعی عاشق از دورش
که ما صد بار گم گشتیم همچون سایه در نورش

وجود بیدلان پست از سواد چین زلف او
روان عاشقان مست از فریب چشم مخمورش

به ایامی نمی‌شاید ز بامی روی او دیدن
خنک چشمی که می‌بیند دمادم روی منظورش!

بهشتی را که میگویند باور میکنم، لیکن
دلم باور نمی‌دارد کزو بهتر بود حورش

سرایی کین چنین یاری درو یابند، صد جنت
غلام سقف مرفوعست و خاک بیت معمورش

به جور حاسدان نتوان حذر کردن ز عشق او
کسی کو انگبین جوید، چه باک از بیم زنبورش؟

ز عشق آن پری بر من چو رحمت میبری زین پس
گرت حلوا به دست افتد بیاور پیش محرورش

کلام اوحدی سریست روحانی، که در عالم
بخواهد ماند جاویدان سواد رق منشورش

ز راز عاشقی دورند و رمز عاشقی غافل
گروهی کندرین معنی نمی‌دارند معذورش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.