هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که یارش با دیدن غم او شاد می‌شود. اشک‌هایش اسرار درونش را فاش می‌کنند و ناله‌هایش مردم را آزار می‌دهد. او از بی‌توجهی یارش به حالش شکایت دارد و آرزو می‌کند که ناله‌هایش به گوش یارش برسد تا شاید از هجران او رهایی یابد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، موضوعات غم و اندوه و شکایت از بی‌توجهی ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۶۳۴

چون مرا غمناک بیند شاد گردد یار من
زان سبب شادی نمیگردد به گرد کار من

اشک چشمم سر دل یک یک به رخها بر نبشت
گوییا با اشک بیرون میرود اسرار من

رخت ازین شهرم به صحرا برد می‌باید که شب
مردم اندر زحمتند از نالهٔ بسیار من

گر نه آب چشم سیل انگیز من مانع شود
هر شبی شهری بسوزد آه آتشبار من

همچو یاقوتست اشکم، تا خیال لعل او
آشنایی می‌کند با دیدهٔ بیدار من

من ز تیمارش چنان گشتم که نتوان گفت و او
خود نمیپرسد که: حالت چیست؟ ای بیمار من

ز اوحدی هجران او کوتاه کردی دست زود
گر به گوش او رسیدی نالهای زار من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.