هوش مصنوعی:
این متن شعری است که بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و غمانگیز شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از جدایی و رنج ناشی از آن سخن میگوید و از بیپاسخی معشوق شکایت میکند. او از عشق و وفاداری خود سخن میگوید و از این که معشوق او را فراموش کرده است، ابراز ناراحتی میکند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و بیان شاعرانه ممکن است برای نوجوانان کمتجربه دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۷۶۸
چون فتنه شدم بر رخت، ای حور بهشتی
رفتی و مرا در غم خود زار بهشتی
با دست تو من پای فشارم به چه قوت؟
با روی تو من صبر نمایم به چه پشتی؟
بر خاک سر کوی تو یک روز بگریم
زان گونه که بیرون نتوان رفت به کشتی
دانم که: حسابی نبود روز قیامت
او را که بدین حال تو امروز بکشتی
پیش که توان برد خود این غصه؟ که پیشت
صد قصه نبشتم که جوابی ننبشتی
از خوی تو بس گل که به خونابه سرشتم
تا خود تو بدین خوی و نهاد از چه سرشتی؟
در خاطر خود جز تو خیالی نگذارد
آنرا که تو یکروز به خاطر بگذشتی
ای دل، که همی جویی ازین دام رهایی
آن روز که گفتیم چرا باز نگشتی؟
چون اوحدی از قامت او درد همی چین
کین میوهٔ آن شاخ بلندست که کشتی
رفتی و مرا در غم خود زار بهشتی
با دست تو من پای فشارم به چه قوت؟
با روی تو من صبر نمایم به چه پشتی؟
بر خاک سر کوی تو یک روز بگریم
زان گونه که بیرون نتوان رفت به کشتی
دانم که: حسابی نبود روز قیامت
او را که بدین حال تو امروز بکشتی
پیش که توان برد خود این غصه؟ که پیشت
صد قصه نبشتم که جوابی ننبشتی
از خوی تو بس گل که به خونابه سرشتم
تا خود تو بدین خوی و نهاد از چه سرشتی؟
در خاطر خود جز تو خیالی نگذارد
آنرا که تو یکروز به خاطر بگذشتی
ای دل، که همی جویی ازین دام رهایی
آن روز که گفتیم چرا باز نگشتی؟
چون اوحدی از قامت او درد همی چین
کین میوهٔ آن شاخ بلندست که کشتی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.