هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از جدایی و دوری از معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که در این جدایی، دشمنانش شاد و دوستانش ناراحت هستند. او از عشق و غم معشوق سخن می‌گوید و از آتش عشق و سوختن در آن یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۲۶

شاد گردم که هر به ایامی
قامتت را ببینم از بامی

بی‌تو کارم به کام دشمن شد
وز دهانت نیافتم کامی

در جدایی تبم گرفت و تو خود
ننهادی به پرسشم گامی

دشمنان از شراب وصل تو مست
دوستان را نمیدهی جامی

خال را دانه ساختی وز زلف
بر سر دانه می‌کشی دامی

در دلم چون غمت قرار گرفت
گو: قرارم مباش و آرامی

چه تفاوت کند در آتش تو؟
گر بسوزد چو اوحدی خامی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.