هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از خواجوی کرمانی، بیانگر درد عشق و فراق است. شاعر با استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات زیبا، از راستی، عشق، وصف معشوق، و دیوانگی دل سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به مفاهیم عرفانی مانند فنا و بخشش جان دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰

همچو بالات بگویم سخنی راست ترا
راستی را چه بلائیست که بالاست ترا

تا چه دیدست ز من دیده که هردم گوید
کاین همه آب رخ از رهگذر ماست ترا

ایکه بر گوشهٔ چشمم زده‌ئی خیمه ز موج
مشو ایمن که وطن بر لب دریاست ترا

پیش لعلت که از او آب گهر میریزد
وصف لؤلؤ نتوان کرد که لالاست ترا

این چه سحرست که در چشم خوشت میبینم
وین چه شورست که در لعل شکر خاست ترا

دل دیوانه چه جائیست که باشد جایت
بر سر و چشمم اگر جای کنی جاست ترا

جان بخواه از من بیدل که روانت بدهم
بجز از جان ز من آخر چه تمناست ترا

ایدل ار راستی از زلف سیاهش طلبی
همه گویند مگر علت سوداست ترا

در رخ شمعی خواجو چو نظر کرد طبیب
گفت شد روشنم این لحظه که صفر است ترا
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.