هوش مصنوعی: این متن توصیف کننده یک مجلس شاد و پرنشاط است که در آن موسیقی، رقص، و شراب‌خواری حضور دارد. شاعر از زیبایی‌های طبیعت و معشوقه‌اش یاد می‌کند و از احساسات عمیق خود سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به داستان فرهاد و شیرین دارد و از بی‌وفایی معشوقه گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مضامینی مانند شراب‌خواری و عشق‌ورزی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد. همچنین، درک عمیق‌تر از مفاهیم عرفانی و ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۴۱۷

یاد باد آن شب که در مجلس خروش چنگ بود
مطربانرا عود بر ساز و دف اندر چنگ بود

شاهدان در رقص بودند و حریفان در سماع
وانکه او بر خفتگان گلبانک می‌زد چنگ بود

دستگیر خستگان جام می گلرنگ شد
مشرب آتش عذاران آب آتش رنگ بود

گوش جانم بر سماع بلبلان صبح خیز
چشم عقلم بر جمال گلرخان شنگ بود

گر چه صیقل می‌برد آثار زنگ از آینه
صیقل آئینهٔ جانم می چون زنگ بود

آنزمان کانماه رخشان خورآئین رخ نمود
باغ پر گلچهر گشت و کاخ پر اورنگ بود

برمن بیدل نبخشود و دلم را صید کرد
گوئیان در شهر دلهای پریشان تنگ بود

پیش شیرین قصهٔ فرهاد مسکین کس نگفت
یا دل آن خسرو خوبان خلخ سنگ بود

مطربان از گفتهٔ خواجو سرودی می‌زدند
لیکن آن گلروی را از نام خواجو ننگ بود
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.