هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق و بی‌وفایی معشوق رنج می‌برد. شاعر از سوختن در آتش عشق، بی‌توجهی معشوق، و درد دوری از وطن می‌گوید. او با تصاویری مانند شمع، تیغ، و خون دل، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند و در نهایت به جست‌وجوی آرامش می‌پردازد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی مانند عشق، رنج، و فراق است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۶۴

من همان به که بسوزم ز غم و دم نزنم
ورنه از دود دل آتش بجهان در فکنم

همچو شمع ار سخن سوز دل آرم بزبان
در نفس شعله زند آتش عشق از دهنم

مرد و زن برسر اگر تیغ زنندم سهلست
من چو مردم چه غم از سرزنش مرد و زنم

هر کرا جان بود از تیغ بگرداند روی
وانکه جان می‌دهد از حسرت تیغ تو منم

تن من گر چه شد از شوق میانت موئی
نیست بی شور سر زلف تو موئی ز تنم

اثری بیش نماند از من و چون باز آئی
این خیالست که بینی اثری از بدنم

عهد بستی و شکستی و ز ما بگسستی
عهد کردم که دگر عهد تو باور نکنم

چون توانم که دمی خوش بزنم کاتش عشق
نگذارد که من سوخته دل دم بزنم

اگر از خویشتنم چند ز درد دل خویش
دفتر از خون دلم پرشد و تر شد سخنم

اگر از خویشتنم هیچ نمی‌آید یاد
دوستان عیب مگیرید که بی خویشتنم

می‌نوشتم سخنی چند ز درد دل خویش
دفتر از خون دلم پر شد و تر شد سخنم

ایکه گفتی که بغربت چه فتادی خواجو
چکنم دور فلک دور فکند از وطنم

در پی جان جهان گرد جهان می‌گردم
تا که پوشد سر تابوت و که دوزد کفنم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.