هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. او از بوی خوش معشوق، زلفهایش و دلباختگی خود سخن میگوید. شاعر از درد فراق و بیقراری خود مینالد و آرزو میکند که معشوق به او توجه کند. همچنین، او از ناتوانی خود در برابر عشق و تنها چارهاش که ناله و زاری است، سخن میگوید.
رده سنی:
16+
مفاهیم عاشقانه و عارفانه این شعر برای درک و لذت بردن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۸۵۲
ای نفس مشک بیز باد بهاری
غالیه بوئی مگر نسیم نگاری
بر سر زلفش گذشتهئی که بدینسان
نافه گشائی کنی و مشک نثاری
جان گرامی فدای خاک رهت باد
کز من مسکین قدم دریغ مداری
گر گذری باشدت بمنزل آن ماه
لطف بود گر پیام من بگذاری
گو چه شود گر خلاف قول بد اندیش
کام دل ریش این شکسته برآری
ای ز سر زلف مشکسای معنبر
بر سر آتش نهاده عود قماری
چون بزبان قلم حدیث تو رانم
آیدم از خامه بوی مشک تتاری
غاب اذاغبت فی الصبابة صبری
بان اذا بنت فیالعباد قراری
من چو برون از تو دستگیر ندارم
چون سر زلفم مگر فرو نگذاری
زور و زرم با تو چون ز دست نخیزد
چاره چه باشد برون ز ناله و زاری
هر نفس از شاخسار شوق برآید
غلغل خواجو چه جای نغمه ساری
غالیه بوئی مگر نسیم نگاری
بر سر زلفش گذشتهئی که بدینسان
نافه گشائی کنی و مشک نثاری
جان گرامی فدای خاک رهت باد
کز من مسکین قدم دریغ مداری
گر گذری باشدت بمنزل آن ماه
لطف بود گر پیام من بگذاری
گو چه شود گر خلاف قول بد اندیش
کام دل ریش این شکسته برآری
ای ز سر زلف مشکسای معنبر
بر سر آتش نهاده عود قماری
چون بزبان قلم حدیث تو رانم
آیدم از خامه بوی مشک تتاری
غاب اذاغبت فی الصبابة صبری
بان اذا بنت فیالعباد قراری
من چو برون از تو دستگیر ندارم
چون سر زلفم مگر فرو نگذاری
زور و زرم با تو چون ز دست نخیزد
چاره چه باشد برون ز ناله و زاری
هر نفس از شاخسار شوق برآید
غلغل خواجو چه جای نغمه ساری
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.