هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق، هجران، بی‌ثباتی و رنج‌های عاطفی خود می‌گوید. او از فرار معشوق و احساس تنهایی در غیاب یار سخن می‌راند، اما در عین حال با وجود محرومیت، شادی خود را از گمان دیگران دربارهٔ وصلت بیان می‌کند. در پایان، با اشاره به فرهاد و خسرو، بر شدت عشق و فداکاری خود تأکید می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده مانند عشق، هجران و مفاهیم نمادین (مانند فرهاد و خسرو) است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۹

آن چه هر شب بگذرد از چرخ فریاد منست
و آن چه آن مه را به خاطر نگذرد یاد منست

آن چه بر من کارها را سخت می‌سازد مدام
بی‌ثباتی‌های صبر سست بنیاد منست

عشق می‌گوید ز من قصر بلا عالی بناست
هجر می‌گوید بلی اما بامداد منست

می‌گریزد صید از صیاد یارب از چه رو
دایم از من می‌گریزد آن که صیاد منست

من ز در بیرون و اهل بزم اندر پیچ و تاب
کان پری را چشم بر در گوش برداد منست

امشبم محروم ازو اما بسی شادم که غیر
این گمان دارد که او در وحدت آباد منست

از شعف هر دم که نظم محتشم سنجید و گفت
آن که خواهد گور خسرو کند فرهاد منست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.