هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از محتشم کاشانی، زیبایی و جذابیت معشوق را توصیف می‌کند که حتی حیوانات وحشی مانند شیر را تحت تأثیر قرار می‌دهد. شاعر از فتنه‌انگیزی و زیبایی بی‌حد معشوق سخن می‌گوید و تأثیر عمیق آن بر دل و دین را بیان می‌کند. همچنین، انتقادی پنهان به حکومت‌های فتنه‌گر نیز در ابیات دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۳۴۲

آهوی او که بود بیشه دل صیدگهش
می‌گدازد جگر شیر ز طرز نگهش

از بدآموزی آن غمزه نمی‌گردد سیر
ناز کافتاده به دنبالهٔ چشم سیهش

دو جهان گشته به حسنی که اکر در عرصات
به همان حسن درآید گذرند از گنهش

مه جبینی ز زمین خاسته کز قوت حسن
پنجه در پنجهٔ خورشید فکند است مهش

وای بر ملک دل و دین که شد آخر ز بتان
نامسلمان پسری فتنه‌گری پادشهش

چکند گر نکند خانهٔ مردم ویران
پادشاهی که به جز فتنه نباشد سپهش

محتشم در گذر آن چشم که من دیدم دوش
جبرئیل ار گذرد می‌زند از غمزه رهش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.