هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر دلدادگی و شیفتگی شاعر به معشوق است. شاعر از فراق و بیگانگی ناشی از عشق شکایت می‌کند و خود را اسیر دام معشوق می‌داند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیمی مانند مردانگی، دیوانگی ناشی از عشق، و پروانگی در برابر شمع وجود دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.

غزل شمارهٔ ۴۸

ای زلف تو بر هم زن فرزانگی ما
وین سلسله سرمایهٔ دیوانگی ما

سر بر دم تیغ تو نهادیم به مردی
کس نیست درین عرصه به مردانگی ما

با ما نشدی محرم و از خلق دو عالم
سودای تو شد علت بیگانگی ما

آن مرغ اسیریم به دام تو که خوردند
مرغان گلستان غم بی دانگی ما

گفتم که کسی نیست به بیچارگی من
گفتا که بتی نیست به جانانگی ما

گفتم که بود قاتل صاحب‌نظران، گفت
چشمی که بود منشا مستانگی ما

عالم همه را سوخت به یک شعله فروغی
شمعی که بود باعث پروانگی ما
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.