هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعاتی مانند عشق، رنج، صبر، ایمان و جستجوی معنوی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند باده حرام، خون دل، فتنه‌های دنیوی و آرزوی رسیدن به معشوق صحبت می‌کند. همچنین، اشاراتی به داستان‌های اساطیری مانند یوسف و زلیخا و لیلی و مجنون دارد. در پایان، از دادگری و بخشندگی پادشاه زمانه یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی اشارات به رنج و فتنه‌های دنیوی نیازمند درک بالاتری از زندگی و تجربیات انسانی است.

غزل شمارهٔ ۲۲۰

دادن باده حرام است به نادانی چند
کآب حیوان نتوان داد به حیوانی چند

گذر افتاد به هر حلقهٔ غم دوران را
مگر آن حلقه که ساقی زده دورانی چند

خون دل چند خوری زین فلک مینایی
ساغری چند بزن با لب خندانی چند

ایمن از فتنهٔ این گنبد مینا منشین
خیز و با دور قدح تازه کن ایمانی چند

راه در حلقهٔ پیمانه کشانت ندهند
تا سرت را ننهی بر سر پیمانی چند

کرم خواجه بهر بنده مشخص نشود
تا نباشد به کفش نامهٔ عصیانی چند

پای مجنون به در خیمهٔ لیلی نرسد
تا به سر طی نکند راه بیابانی چند

تشنه شو تا بخوری شربت آن چشمهٔ نوش
خسته شو تا ببری لذت درمانی چند

قصهٔ یوسف افتاده به چه دانی چیست
گر فتد راه تو در چاه زنخدانی چند

تا در آیینه تماشای جمالت نکنی
کی شوی با خبر از حالت حیرانی چند

بر سر زلف تو دیوانه دلم تنها نیست
که در این سلسله جمعند پریشانی چند

به تمنای تو ای سرو خرامان تا کی
سر هر کوچه زنم دست به دامانی چند

ترسم از چشم مسلمان‌کش کافرکیشت
بر در شاه فروغی کشد افغانی چند

دادگر داور بخشنده ملک ناصردین
که رسیده‌ست به فریاد مسلمانی چند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.