هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به بیان آرزوها و احساسات عمیق خود میپردازد. او از عشق، حسرت، و آرزوی رسیدن به خوشبختی سخن میگوید. همچنین، از مفاهیمی مانند جنت و دوزخ، عشق و عاشقی، و ستایش از مقامات بالا مانند شاه و سلطان عشق استفاده میکند. متن پر از تصاویر شعری و استعارههای زیبا است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعارهها و مفاهیم فلسفی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۲۳۸
کاشکی ساقی ز لعلش می به جام من کند
چرخ مینا تا سحر گردش به کام من کند
گر به جنت هم نشین با ابلهان باید شدن
کاش دوزخ را خدا یک جا مقام من کند
گرمتر از آتش حسرت بباید آتشی
تا علاج سردی سودای خام من کند
تا نریزم دانههای اشک رنگین را به خاک
طایر دولت کجا تمکین دام من کند
پنجهای در پنجهٔ شیر فلک خواهم زدن
گر چنین آهو رمی را بخت رام من کند
آفتاب آید ز گردون بر سجود بام من
گر چنین تابنده ماهی رو به یاد من کند
با خیال روی و مویش غرق نور و ظلمتم
کو نظربازی که سیر صبح و شام من کند
قامتی دیدم که میگوید گه برخاستن
کو قیامت تا تماشای قیام من کند
گر بدان درگاه عالی گام من خواهد رسید
سیرگاهش را فلک در زیر گام من کند
گر غلام خویشتن خواند مرا سلطان عشق
هر چه سلطان است از این منصب غلام من کند
گر به درویشی برد نام مرا آن شاه حسن
هر خطیبی خطبه در منبر به نام من کند
گوهر شهوار شد نظم گهربارم بلی
شاه میباید که تحسین کلام من کند
ناصرالدین شه که فرماید به شاه اختران
لشکرت باید که تعظیم نظام من کند
دیگر از مشرق نمیتابد فروغی آفتاب
گر نظر بر منظر ماه تمام من کند
چرخ مینا تا سحر گردش به کام من کند
گر به جنت هم نشین با ابلهان باید شدن
کاش دوزخ را خدا یک جا مقام من کند
گرمتر از آتش حسرت بباید آتشی
تا علاج سردی سودای خام من کند
تا نریزم دانههای اشک رنگین را به خاک
طایر دولت کجا تمکین دام من کند
پنجهای در پنجهٔ شیر فلک خواهم زدن
گر چنین آهو رمی را بخت رام من کند
آفتاب آید ز گردون بر سجود بام من
گر چنین تابنده ماهی رو به یاد من کند
با خیال روی و مویش غرق نور و ظلمتم
کو نظربازی که سیر صبح و شام من کند
قامتی دیدم که میگوید گه برخاستن
کو قیامت تا تماشای قیام من کند
گر بدان درگاه عالی گام من خواهد رسید
سیرگاهش را فلک در زیر گام من کند
گر غلام خویشتن خواند مرا سلطان عشق
هر چه سلطان است از این منصب غلام من کند
گر به درویشی برد نام مرا آن شاه حسن
هر خطیبی خطبه در منبر به نام من کند
گوهر شهوار شد نظم گهربارم بلی
شاه میباید که تحسین کلام من کند
ناصرالدین شه که فرماید به شاه اختران
لشکرت باید که تعظیم نظام من کند
دیگر از مشرق نمیتابد فروغی آفتاب
گر نظر بر منظر ماه تمام من کند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.