هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از فروغی بیانگر عشق عمیق و فداکاری عاشق به معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، حالات عاشقانه و روحانی خود را توصیف می‌کند. مضامینی مانند عشق، فداکاری، درد فراق، و ستایش معشوق در این شعر به چشم می‌خورد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۴۰

چون دم تیغ تو قصد جان ستانی می‌کند
بار سر بر دوش جانان زان گرانی می‌کند

چشم بیمار تو را نازم که با صاحب دلان
دعوی زورآوری در ناتوانی می‌کند

من غلام آن نظربازم که با منظور خود
شرح حال خویش را در بی زبانی میکند

حالتی در باغ او دارم که با من هر سحر
بلبل دستان‌سرا هم داستانی می‌کند

چون ننالد مرغ مسکینی که او را داده‌اند
دامن باغی که گل چین باغبانی می‌کند

من کجا و بزم آن شاهنشه اقلیم حسن
صعوه با شهباز کی هم آشیانی می‌کند

گر نه باد صبح دم در گلشن او جسته راه
برق آهم پس چرا آتش فشانی می‌کند

ساقیا من ده که آخر گنبد نیلوفری
ارغوانی رنگ ما را زعفرانی می‌کند

عافیت خواهی زمین بوس در می‌خانه باش
زان که می دفع بلای آسمانی می‌کند

رهروی از کعبه مقصود می‌جوید نشان
کاو وطن در کوی بی نام و نشانی می‌کند

عاشق صادق فروغی بر سر سودای عشق
نقد جان را کی دریغ از یار جانی می‌کند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.