هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق، می و میخانه است. شاعر از فراق و درد عشق می‌نالد، اما در عین حال از عشق و وصال معشوق به عنوان منبع آرامش و امید یاد می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که با نگاهش او را از تنهایی و گمنامی نجات دهد و به او آرامش بخشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به می و میخانه ممکن است برای گروه‌های سنی پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۶۰

مشغول رخ ساقی، سرگرم خط جامم
در حلقهٔ میخواران، نیک است سرانجامم

اول نگهش کردم آخر به رهش مردم
وه وه که چه نیکو شد آغازم و انجامم

شب های فراق آخر بر آتش دل پختم
داد از مه بی مهرم، آه از طمع خامم

خیز ای صنم مهوش از زلف و رخ دلکش
بگسل همه زنارم، بشکن همه اصنامم

گر طره نیفشانی، کی شام شود صبحم
ور چهره نیفروزی کی صبح شود شامم

هم حلقهٔ گیسویت سر رشتهٔ امیدم
هم گوشهٔ ابرویت سرمایهٔ آرامم

آسوده کجا گردم تا با تو نیاسایم
آرام کجا گیرم تا با تو نیارامم

تا با تو نپیوندم کی میوه دهد شاخم
تا با تو نیامیزم کی شاد شود کامم

در عالم زیبایی تو خواجهٔ معروفی
در گوشهٔ تنهایی من بندهٔ گمنامم

گر آهوی چشم تو سویم نظر اندازد
هم شیر شود صیدم، هم چرخ شود راهم

دی باز فروغی من دلکش غزلی گفتم
کز چشم غزال او شایستهٔ انعامم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.