۳۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۰۹

گاهی به نوشخند لبت را اشاره کن
ما را به هیچ صاحب عمر دوباره کن

بنمای روی خود ز پس پرده آشکار
یک باره راز هر دو جهان آشکاره کن

وقتی که چارهٔ دل عشاق می‌کنی
درد مرا به نیم شکرخنده چاره کن

با جام می شبی به شبستان من بیا
آسوده‌ام ز گردش ماه و ستاره کن

خواهی که دامن تو نگیرم روز حشر
در زیر تیغ جانب ما یک نظاره کن

خیر است آن چه می‌رسد از دست چون تویی
کمتر به قتل خسته‌دلان استخاره کن

اکنون که از کنار منت میل رفتن است
اول بریز خونم و آخر کناره کن

با مهربانی از دل سنگین او مخواه
یا ناله را بگو گذر از سنگ خاره کن

گفتم فروغی از پی مژگان او مرو
رفتی کنون علاج دل پاره پاره کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.