هوش مصنوعی: این شعر در مدح و ستایش شخصی به نام عمیدی سروده شده است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، زیبایی ظاهری و باطنی، فصاحت کلام، و تأثیرگذاری سخنان عمیدی را توصیف می‌کند. همچنین، به تأثیر شعر و کلام عمیدی بر دیگران، از جمله کافران و حتی شاه، اشاره می‌شود. در بخشی از شعر، شاعر به نقدی از سوی خواجه طاهر پاسخ می‌دهد و از عمیدی دفاع می‌کند. در نهایت، شاعر عمیدی را به دلیل هنر و فضیلت‌هایش می‌ستاید و او را پیشوای دو جهان می‌خواند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق ادبی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به دانش ادبی نسبتاً بالایی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و مذهبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالانی که با ادبیات کلاسیک فارسی آشنایی دارند مناسب است.

شمارهٔ ۵۷ - در مدح مسعود سعد سلمان

ای عمیدی که باز غزنین را
سیرت و صورتت چو بستان کرد

باز عکس جمال گلفامت
حجرهٔ دیده را گلستان کرد

باز نطق زبان در بارت
صدف عقل را در افشان کرد

خاطر دوربین روشن تو
عیب را پیش عقل عنوان کرد

خاطر دور یاب کندورت
عفو را بارگیر عصیان کرد

آنچه در طبع خلق خلق تو کرد
بر چمن ابرهای نیسان کرد

و آنچه در گوش شاه شعرت خواند
در صدف قطره‌های باران کرد

چون بدید این رهی که گفتهٔ تو
کافران را همی مسلمان کرد

کرد شعر جمیل تو جمله
چون نبی را گزیده عثمان کرد

چون ولوع جهان به شعر تو دید
عقل او گرد طبع جولان کرد

شعرها را به جمله در دیوان
چون فراهم نهاد دیوان کرد

دفتر خویش را ز نقش حروف
قایل عقل و قابل جان کرد

تا چو دریای موج‌زن سخنت
در جهان در و گوهر ارزان کرد

چون یکی درج ساخت پر گوهر
عجز دزدان برو نگهبان کرد

طاهر این حال پیش خواجه بگفت
خواجه یک نکته گفت و برهان کرد

گفت آری سنایی از سر جهل
با نبی جمع ژاژطیان کرد

در و خرمهره در یکی رشته
جمع کرد آنگهی پریشان کرد

دیو را با فرشته در یک جای
چون همه ابلهان به زندان کرد

خواجه طاهر چو این بگفت رهیت
خجلی شد که وصف نتوان کرد

لیک معذور دار از آنک مرا
معجز شعرهات حیران کرد

زانک بهر جواز شعر ترا
شعر هر شاعری که دستان کرد

بهر عشق پدید کردن خویش
خویشتن در میانه پنهان کرد

من چه دانم که از برای فروخت
آنک خود را نظیر حسان کرد

پس چو شعری بگفت و نیک آمد
داغ مسعود سعد سلمان کرد

شعر چون در تو حسود ترا
جگر و دل چو لعل و مرجان کرد

رو که در لفظ عاملان فلک
مر ترا جمع فضل وحدان کرد

سخن عذب سهل ممتنعت
بر همه شعر خواندن آسان کرد

هر ثنایی که گفتی اندر خلق
خلق و اقبال تو ترا آن کرد

چه دعا گویمت که خود هنرت
مر ترا پیشوای دو جهان کرد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.