۴۴۳ بار خوانده شده
بیدار کُن طَرَب را، بر من بِزَن تو خود را
چَشمی چُنین بِگَردان، کوریِّ چَشمِ بَد را
خود را بِزَن تو بر من، این است زنده کردن
بر مُرده زَن چو عیسی، اَفْسونِ مُعْتَمَد را
ای رویَت از قَمَر بِهْ، آن رو به رویِ من نِهْ
تا بنده دیده باشد، صد دولتِ اَبَد را
در واقعه بِدیدَم، کَزْ قَندِ تو چَشیدم
با آن نشان که گفتی، این بوسه نام زد را
جانِ فرشته بودی، یا رَب چه گشته بودی
کَزْ چهره مینِمودی، لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدْ را
چون دستِ تو کَشیدم، صورت دِگَر ندیدم
بیهوشییی بِدیدَم، گُم کرده مَر خِرَد را
جامِ چو نارْ دَردِهْ، بیرَحم وارْ دَردِهْ
تا گُم شَوَم، نَدانَم، خود را و نیک و بَد را
این بار جامْ پُر کُن، لیکِن تمامْ پُر کُن
تا چَشمْ سیر گردد، یک سو نَهَد حَسَد را
دَردِهْ میی زِ بالا، در لا اِلهَ اِلاّ
تا روحْ اِله بیند، ویران کُند جَسَد را
از قالَبِ نَمَدْوَش، رفت آیِنِهیْ خِرَد خوش
چندان که خواهی اکنون، میزَن تو این نَمَد را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چَشمی چُنین بِگَردان، کوریِّ چَشمِ بَد را
خود را بِزَن تو بر من، این است زنده کردن
بر مُرده زَن چو عیسی، اَفْسونِ مُعْتَمَد را
ای رویَت از قَمَر بِهْ، آن رو به رویِ من نِهْ
تا بنده دیده باشد، صد دولتِ اَبَد را
در واقعه بِدیدَم، کَزْ قَندِ تو چَشیدم
با آن نشان که گفتی، این بوسه نام زد را
جانِ فرشته بودی، یا رَب چه گشته بودی
کَزْ چهره مینِمودی، لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدْ را
چون دستِ تو کَشیدم، صورت دِگَر ندیدم
بیهوشییی بِدیدَم، گُم کرده مَر خِرَد را
جامِ چو نارْ دَردِهْ، بیرَحم وارْ دَردِهْ
تا گُم شَوَم، نَدانَم، خود را و نیک و بَد را
این بار جامْ پُر کُن، لیکِن تمامْ پُر کُن
تا چَشمْ سیر گردد، یک سو نَهَد حَسَد را
دَردِهْ میی زِ بالا، در لا اِلهَ اِلاّ
تا روحْ اِله بیند، ویران کُند جَسَد را
از قالَبِ نَمَدْوَش، رفت آیِنِهیْ خِرَد خوش
چندان که خواهی اکنون، میزَن تو این نَمَد را
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.