هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق الهی و تجربههای روحانی سخن میگوید. او از بیداری طرب، زنده کردن مردهها مانند عیسی، و تجربههای روحانی مانند گم شدن در عشق الهی و از دست دادن خرد دنیوی صحبت میکند. شاعر از عشق به عنوان نیرویی که روح را به سوی خداوند میکشاند و جسم را ویران میکند، یاد میکند.
رده سنی:
18+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربههای زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند گم شدن در عشق الهی و از دست دادن خرد ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۱۹۱
بیدار کُن طَرَب را، بر من بِزَن تو خود را
چَشمی چُنین بِگَردان، کوریِّ چَشمِ بَد را
خود را بِزَن تو بر من، این است زنده کردن
بر مُرده زَن چو عیسی، اَفْسونِ مُعْتَمَد را
ای رویَت از قَمَر بِهْ، آن رو به رویِ من نِهْ
تا بنده دیده باشد، صد دولتِ اَبَد را
در واقعه بِدیدَم، کَزْ قَندِ تو چَشیدم
با آن نشان که گفتی، این بوسه نام زد را
جانِ فرشته بودی، یا رَب چه گشته بودی
کَزْ چهره مینِمودی، لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدْ را
چون دستِ تو کَشیدم، صورت دِگَر ندیدم
بیهوشییی بِدیدَم، گُم کرده مَر خِرَد را
جامِ چو نارْ دَردِهْ، بیرَحم وارْ دَردِهْ
تا گُم شَوَم، نَدانَم، خود را و نیک و بَد را
این بار جامْ پُر کُن، لیکِن تمامْ پُر کُن
تا چَشمْ سیر گردد، یک سو نَهَد حَسَد را
دَردِهْ میی زِ بالا، در لا اِلهَ اِلاّ
تا روحْ اِله بیند، ویران کُند جَسَد را
از قالَبِ نَمَدْوَش، رفت آیِنِهیْ خِرَد خوش
چندان که خواهی اکنون، میزَن تو این نَمَد را
چَشمی چُنین بِگَردان، کوریِّ چَشمِ بَد را
خود را بِزَن تو بر من، این است زنده کردن
بر مُرده زَن چو عیسی، اَفْسونِ مُعْتَمَد را
ای رویَت از قَمَر بِهْ، آن رو به رویِ من نِهْ
تا بنده دیده باشد، صد دولتِ اَبَد را
در واقعه بِدیدَم، کَزْ قَندِ تو چَشیدم
با آن نشان که گفتی، این بوسه نام زد را
جانِ فرشته بودی، یا رَب چه گشته بودی
کَزْ چهره مینِمودی، لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدْ را
چون دستِ تو کَشیدم، صورت دِگَر ندیدم
بیهوشییی بِدیدَم، گُم کرده مَر خِرَد را
جامِ چو نارْ دَردِهْ، بیرَحم وارْ دَردِهْ
تا گُم شَوَم، نَدانَم، خود را و نیک و بَد را
این بار جامْ پُر کُن، لیکِن تمامْ پُر کُن
تا چَشمْ سیر گردد، یک سو نَهَد حَسَد را
دَردِهْ میی زِ بالا، در لا اِلهَ اِلاّ
تا روحْ اِله بیند، ویران کُند جَسَد را
از قالَبِ نَمَدْوَش، رفت آیِنِهیْ خِرَد خوش
چندان که خواهی اکنون، میزَن تو این نَمَد را
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.