هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوع عشق، انتقاد از جامعه و تفکر فلسفی می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که عشق واقعی تحت تأثیر طعنه‌ها و انتقادات دیگران قرار نمی‌گیرد و مانند ماه که نور می‌تابد، عشق نیز ذاتاً پاک است. همچنین، شاعر به انتقاد از برخی رفتارهای اجتماعی و خرافات می‌پردازد و تأکید می‌کند که در راه عشق، ترک دنیویات و فواید مادی ارزشمند است.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند انتقاد از جامعه و خرافات نیاز به بلوغ فکری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۴۴۶

گَر چپ و راست طَعْنه و تَشْنیع بیهُده‌ست
از عشق بَرنگردد آن کَس که دِلْشُده‌ست

مَهْ نور می‌فَشانَد و سگ بانگ می‌کُند
مَهْ را چه جُرم؟ خاصیتِ سگ چُنین بُدَه‌ست

کوه است نیست کَهْ که به بادی زِ جا رَوَد
آن گَلِّهٔ پَشه‌ست که بادیش رَهْ زده‌ست

گَر قاعده‌ست این که مَلامَت بُوَد زِ عشق
کَرّیِ گوشِ عشقْ ازان نیز قاعِده‌ست

ویرانیِ دو کَوْنْ دَرین رَهْ عِمارَت است
تَرکِ همه فوایِد در عشقْ فایِده‌ست

عیسی زِ چَرخِ چارم می‌گوید اَلصَّلا
دست و دَهان بِشویْ که هِنگامِ مایِده‌ست

رو مَحْوِ یار شو به خَراباتِ نیستی
هر جا دو مَست باشد ناچار عَرْبَده‌ست

در بارگاهِ دیو دَرآیی که دادْ داد
داد از خدایْ خواه که این‌جا همه دَده‌ست

گفته‌ست مُصطفی که زِ زَن مَشورت مگیر
این نَفْسِ ما زَن‌ست اگر چه که زاهِده‌ست

چَندان بِنوش میْ که بِمانی زِ گفت و گو
آخِر نه عاشقیّ و نه این عشق میکده‌ست؟

گَر نظْم و نَثْر گویی چون زَرِّ جعفری
آن سو که جعفراست خُرافاتِ فاسِده‌ست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.