هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که دل و جان و ایمان خود را به معشوق داده، اما همه را بیهوده از دست داده است. شاعر از بی‌وفایی معشوق شکایت کرده و می‌پرسد که چه می‌خواهد از جان او. او همچنین اشاره می‌کند که عشق معشوق باعث ویرانی دل‌ها و خانه‌ها شده است و از معشوق می‌خواهد که دست از آزار او و دیگر ناتوانان بردارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاطفی عمیق و ناامیدی ناشی از عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند بی‌وفایی و رنج عاشقانه نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۰۰

بمهر تو دادم دل و جان عبث
بعشقت گرو کردم ایمان عبث

زدین و دل من چه حاصل مرا
گرفتی هم این را و هم آن عبث

چه میخواهی از جانم ای بی وفا
چه دای دلم را پریشان عبث

دل اقلیم دین جلوه ات تاخت کرد
بسی خانه شد از تو ویران عبث

بیک عشوهٔ دل فریب خوشت
دل عالمی شد پریشان عبث

بجانت که دست از اسیران بدار
مکن جور بر ناتوانان عبث

دل من بود آن دل ای فیض بس
مریز اشگ بر روی سندان عبث
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.