هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق شدید و وابستگی شاعر به معشوق است. شاعر تأکید میکند که جز معشوق، هیچ چیز دیگری در ذهن و دل او جای ندارد و همهٔ وجودش به معشوق گره خورده است. او از زیبایی و تأثیر معشوق بر جهان سخن میگوید و نشان میدهد که بدون معشوق، زندگی برایش معنایی ندارد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۲۷
جان جز خیال رویت نقشی دگر نبندد
دل جز بعزم کویت رخت سفر نبندد
بوی تو تا نیاید جان ننگرد گلی را
روی تو تا نبیند بر بت نظر نبندد
مهر تو تا نتابد یک جان ز جا نخیزد
گر خدمتت نباشد یک دل کمر نبندد
ز آن روح کایزد پاک در جسم تو نهان کرد
چشم قضا نبیند دست قدر نه نبندد
در گلشن حقایق یک گل چو تو نروید
در روضهٔ خلایق چون تو ثمر نه بندد
ننمائی از رخانرا نگشائی ار لبانرا
از خار گل نروید در نی شکر نبندد
آنکسکه دید رویت میخورد از سبویت
غیر تو در ضمیرش صورت دگر نه بندد
رو از تو بر نتابم تا کام خود بیابم
دانم یقین خداوند بر بنده در نبندد
سودای شعر گفتن از تست در سر فیض
آنرا که درد سر نیست چیزی بسر نبندد
دل جز بعزم کویت رخت سفر نبندد
بوی تو تا نیاید جان ننگرد گلی را
روی تو تا نبیند بر بت نظر نبندد
مهر تو تا نتابد یک جان ز جا نخیزد
گر خدمتت نباشد یک دل کمر نبندد
ز آن روح کایزد پاک در جسم تو نهان کرد
چشم قضا نبیند دست قدر نه نبندد
در گلشن حقایق یک گل چو تو نروید
در روضهٔ خلایق چون تو ثمر نه بندد
ننمائی از رخانرا نگشائی ار لبانرا
از خار گل نروید در نی شکر نبندد
آنکسکه دید رویت میخورد از سبویت
غیر تو در ضمیرش صورت دگر نه بندد
رو از تو بر نتابم تا کام خود بیابم
دانم یقین خداوند بر بنده در نبندد
سودای شعر گفتن از تست در سر فیض
آنرا که درد سر نیست چیزی بسر نبندد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.