هوش مصنوعی: شاعر در این متن از گذر عمر بدون لذت و عشق شکایت دارد و از روزگاری که در زهد و عبادت گذرانده، اظهار ندامت می‌کند. او خواهان تجربه‌ی مستی و عشق است و از بیهودگی زندگی بدون این تجربیات می‌نالد. شاعر آرزو می‌کند که قبل از پایان عمر، طعم عشق و شادی را بچشد و از روزمرگی و عادات تکراری رها شود.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی درباره‌ی زندگی و مرگ، اشاره به مصرف شراب (نمادین یا واقعی)، و بیان احساسات پیچیده‌ی عاشقانه است که درک آن‌ها برای مخاطبان زیر 18 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی مضامین مانند ناامیدی و پشیمانی نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارند.

غزل شمارهٔ ۲۵۹

تا بکی بی باده و مطرب مدارم بگذرد
تا بکی در نیک نامی روزگارم بگذرد

عمر ضایع شد گهی در خانقه گه مدرسه
یارئی یاران که در مستی مدارم بگذرد

جامهٔ در عشق ورندی نیز می باید درید
در لباس زهد تا کی روزگارم بگذرد

عمر بگذشت و نچیدم گل زروی گلرخی
چند فصل زندگانی بی بهارم بگذرد

تا کشیدم باده واعظ توبه میفرمایدم
صبر کن ای بی مروت تا خمارم بگذرد

نیست کارم غیرمستی کار این کار است و بس
می بده ساقی مهل تا روزگارم بگذرد

کرده ام با بیقراری از دل و از جان قرار
می بده تا بی قراری برقرارم بگذرد

چند بیکاری گزینم بهر کاری آمدم
شاید این پیرانه سرچندی بکارم بگذرد

کار دیگر بار دیگر ژیش می باید گرفت
تا بکی در رسم و عادت کار و بارم بگذرد

بعد ازین دست من و زلف نگار سیمنن
تا بکی بیهوده عمر تارو مارم بگذرد

در خیالم می نگارم بعد ازین نقش بتی
تا بکی عمر گرامی بی نگارم بگذرد

بعد ازین روی چو ماه و زلف چون مشک سیاه
تا بکام زندگی لیل و نهارم بگذرد

دلبری گیرم که جان بخشد مرا بار دیگر
گر شوم خاک رهش چون برغبارم بگذرد

مرقدم گردد بهشتی بعد مردن سالها
یکنفس گر گلعذاری بر مزارم بگذرد

در غم بیهودهٔ سال دگر ای فیض چند
سربسر امسال روز و شب چوپارم بگذرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.