هوش مصنوعی:
این متن به موضوعاتی مانند عشق، رنج، صبر و درک عمیق از زندگی میپردازد. شاعر از غم و جفای یار سخن میگوید و تأکید میکند که این رنجها برای پاکسازی درون و رسیدن به حقیقت ضروری هستند. همچنین، متن به مفاهیمی مانند خودشناسی، پاکسازی روح و درک مصلحتهای پنهان در زندگی اشاره دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج و جفا ممکن است برای سنین پایینتر سنگین و نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۱۱۳۹
مَجوی شادیْ چون در غَم است مَیلِ نِگار
که در دو پَنجه شیری تو ای عزیز شِکار
اگر چه دِلْبَر ریزَد گِلابه بر سَرِ تو
قَبول کُن تو مَر آن را به جایِ مُشکِ تَتار
دَرونِ تو چو یکی دشمنیست پنهانی
به جُز جَفا نَبُوَد هیچ دَفْعِ آن سَگْسار
کسی که بر نَمَدی چوب زَد نه بر نَمَد است
ولی غَرَض همه تا آن بُرون شود زِ غُبار
غُبارهاست درونِ تو از حِجابِ مَنی
هَمی بُرون نشود آن غُبار از یک بار
به هر جَفا و به هر زَخْم اندکْ اندکْ آن
رَوَد زِ چهره دلْ گَهْ به خواب و گَهْ بیدار
اگر به خواب گُریزی به خواب دربینی
جَفایِ یار و سَقَطهای آن نِکوکِردار
تَراشِ چوب نه بَهرِ هَلاکَت چوب است
برایِ مَصْلَحتی راست در دلِ نَجّار
ازین سَبَب همه شَرِّ طَریقِ حَقْ خیراست
که عاقِبَت بِنِمایَد صَفاشْ آخِرِ کار
نِگَر به پوست که دَبّاغ در پَلیدیها
هَمیبِمالَد آن را هزار بار هزار
که تا بُرون رَوَد از پوست عِلَّتِ پنهان
اگر چه پوست نَدانَد زِ اندک و بسیار
تو شَمسِ مَفْخَر تبریز چارهها داری
شِتاب کُن که تو را قُدرتیست در اَسْرار
که در دو پَنجه شیری تو ای عزیز شِکار
اگر چه دِلْبَر ریزَد گِلابه بر سَرِ تو
قَبول کُن تو مَر آن را به جایِ مُشکِ تَتار
دَرونِ تو چو یکی دشمنیست پنهانی
به جُز جَفا نَبُوَد هیچ دَفْعِ آن سَگْسار
کسی که بر نَمَدی چوب زَد نه بر نَمَد است
ولی غَرَض همه تا آن بُرون شود زِ غُبار
غُبارهاست درونِ تو از حِجابِ مَنی
هَمی بُرون نشود آن غُبار از یک بار
به هر جَفا و به هر زَخْم اندکْ اندکْ آن
رَوَد زِ چهره دلْ گَهْ به خواب و گَهْ بیدار
اگر به خواب گُریزی به خواب دربینی
جَفایِ یار و سَقَطهای آن نِکوکِردار
تَراشِ چوب نه بَهرِ هَلاکَت چوب است
برایِ مَصْلَحتی راست در دلِ نَجّار
ازین سَبَب همه شَرِّ طَریقِ حَقْ خیراست
که عاقِبَت بِنِمایَد صَفاشْ آخِرِ کار
نِگَر به پوست که دَبّاغ در پَلیدیها
هَمیبِمالَد آن را هزار بار هزار
که تا بُرون رَوَد از پوست عِلَّتِ پنهان
اگر چه پوست نَدانَد زِ اندک و بسیار
تو شَمسِ مَفْخَر تبریز چارهها داری
شِتاب کُن که تو را قُدرتیست در اَسْرار
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.