هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به موضوع عشق الهی و عاشقی می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که حتی فلک را به گردش درمی‌آورد و همه چیز در عالم به خاطر عشق است. او از عاشقان می‌خواهد که در مسیر عشق بگردند و از گفتارهای بیهوده دوری کنند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۵۸

رَحْم بر یارْ کی کُند؟ هم یار
آهِ بیمارْ کِه شْنَوَد؟ بیمار

اشک‌‌های بهارِ مُشْفِق کو؟
تا زِ گُل پُر کنند دامَن خار

اَکْثِرُوا ذِکْرَ‌‌‌‌‌هادِمِ اللَّذّات
بِشْنَوید از خَزانِ‌ بی‌زِنهار

غارْ جَنَّت شود چو هست دَرو
ثانِیَ اثْنَیْن اِذْ هُما فِی الْغار

زآهِ عاشقْ فَلَک شِکاف کُند
ناله عاشقانْ نباشد خوار

فَلَک از بَهرِ عاشقان گردد
بَهرِ عشق است گُنبَدِ دَوّار

نی برایِ خَباز و آهنگر
نی برای دُروگَر و عَطّار

آسْمان گِردِ عشق می‌گردد
خیز تا ما کنیم نیز دَوار

بین که لَوْلاکِ ما خَلَقْتُ چه گفت؟
کانِ عشق است اَحْمَدِ مُخْتار

مُدّتی گِردِ عاشقی گَردیم
چند گَردیم گِردِ این مُردار؟

چَشمْ کو تا که جان‌ها بیند
سَر بُرون کرده از دَر و دیوار

دَر و دیوارْ نُکته گویانَند
آتش و خاک و آبْ قِصّه گُزار

چون تَرازو و چون گَز و چو مِحَک
بی زَبانَند و قاضی بازار

عاشقا رو تو هَمچو چَرخْ بِگَرد
خامُش از گفت و جُملگی گُفتار
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.