هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از بی‌توجهی معشوق خود رنج می‌برد. شاعر از نادیده گرفته شدن، بی‌وفایی و رانده شدن شکایت می‌کند و از عمری که در پای معشوق هدر رفته است، اظهار پشیمانی می‌کند. او همچنین از داغ عشق و دل‌سوختگی می‌گوید و در نهایت به امید قبولی در نزد معشوق، خود را بنده‌ای کوچک می‌خواند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه، درد و رنج عشق یکطرفه و پشیمانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'داغ سلطانی' و 'دود عود' نیاز به درک ادبی و عرفانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۲

ای که بر من می‌کشی خط و نمی‌خوانی مرا!
بر مثال نامه، بر خود چند پیچانی مرا؟

رانده‌اند ازل، بر ما بناکامی، قلم
نیستم، کام دل آخر تا به کی رانی مرا؟

در سر زلف تو کردم، عمر و آن عمر عزیز
سر به سر بر باد رفت، اندر پیشانی مرا

می‌دهم جان تا بر آرم با تو یکدم، چون کنم
هیچ کاری بر نمی‌آید، به آسانی مرا

همچو عود از من برآمد دود، تا کی دم دهی؟
آتشی بنشان بر آتش، چند بنشانی مرا؟

مرد سودایت نبودم، کردم و دیدم زیان
وین زمان سودی نمی‌دارد، پشیمانی مرا

از ازل داغ تو دارم، بر دل و روز ابد
کس نگیرد ظاهراً، با داغ سلطانی مرا

کرده بودم ترک ترکان کمان ابرو و باز
می‌برند از ره به چشم شوخ و پیشانی مرا

بنده‌ای باشد تو را سلمان گران باشد که آن
یک قبول حضرت خود، داری ارزانی مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.