هوش مصنوعی: این شعر از سلمان ساوجی، شاعر ایرانی، بیانگر احساسات شاعر درباره بخت و اقبال، عشق، و رنج‌های زندگی است. او از بخت همایون و سعادت سخن می‌گوید، اما همچنین از غم و رنج‌هایی مانند تیر بلا و خون جگر یاد می‌کند. شاعر به عشق قدیمی خود اشاره می‌کند و از روزهای سخت زندگی و ناامیدی از عبادت و زهد سخن می‌گوید. در نهایت، او به این نتیجه می‌رسد که بدون بخت، تلاش‌ها بی‌فایده هستند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند رنج، ناامیدی، و تقدیر نیازمند درک و تجربه زندگی است که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۳۱

باز آمد ای بخت همایون به سعادت
چون جان گرامی، به بدن، روز اعادت

از غمزه، سنان داری و در زیر لبان، قند
چون است به قصد آمده‌ای یا به عیادت؟

مهری است کهن، در دل و جان من و آن مهر
همچون مه نوروز به روزست سیادت

در قید چه داری به ستم؟ صید رها کن
او خود، به کمند تو در آید، به ارادت

گو تیر بلا بار، که من سهم ندارم
تیری که زند دوست، بود سهم سعادت

با خون جگر ساز، دلا! ز آنکه بریدند
با خون جگر، ناف تو در روز ولادت

در صومعه، عمری به امید تو نشستم
کاری نگشاد، از ورع و زهد و عبادت

من بعد برآنیم که گرد در خمار
گردیم و نگردیم، ازین مذهب و عادت

بی‌فایده سلمان چه کنی سعی و تکاپوی؟
چون بخت نباشد، ندهد سود جلادت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.