هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از جدایی و فراق معشوق خود می‌گوید و درد دوری را بیان می‌کند. او احساس می‌کند کنترل زندگی از دستش خارج شده و در مسیر پر از رنج و سختی قرار گرفته است. با این حال، هنوز امیدوار است و اشک‌هایش برای معشوق جاری است. شاعر از ساربان می‌خواهد که کاروان را با ملایمت هدایت کند، زیرا این روز برای او بسیار سخت است. در پایان، او به سلمان (یا مخاطب) توصیه می‌کند که اگر خواهان این راه است، از خود بگذرد، زیرا اولین قدم در این مسیر، رها کردن خود است.
رده سنی: 15+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن به بلوغ عاطفی و فکری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۳

رفیقان! کاروان، امشب، روان است
دل مسکین من، با کاروان است

زمام اختیار، از دست ما رفت
زمام اکنون، بدست ساروان است

نگارم رفت و چشمم ماند، در راه
ولی اشکم هنوز از پی، روان است

امید زندگانی، از که دارد؟
دل مسکین من، چون او روان است

تن من با فراقش، همرکاب است
سر من با عنانش، همعنان است

زچشم عاشقانش، کاروان را
همه منزل، گل و آب روان است

طلب کاریم و مقصد، ناپدید است
گران باریم و مرکب، ناتوان است

خدا را ساربان امروز، محمل
مران کین روز برما، بس گران است

گرت سودای این راهست، سلمان
ز خود بگذر، که اول منزل، آن است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.