هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، از عشق و مستی ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر با بیان تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، حالات عاشقانه و دل‌باختگی خود را توصیف می‌کند. او از هشیاری در مستی عشق، خرابات خیال، و رنجوری‌های ناشی از عشق سخن می‌گوید و خیال معشوق را مونس بیداران می‌خواند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه پیچیده است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۵۴

چشم سر مست خوشت، فتنه هشیاران است
هر که شد مست می عشق تو، هشیار، آن است

در خرابات خیال تو خرد را ره، نیست
یعنی او نیز هم از زمره هشیاران است

دلم از مصطبه عشق تو، بویی بشنید
زان زمان باز مقیم در خماران است

عشق، باروی تو هر بوالهوسی، چون بازد؟
عشق، کاری است که آن، پیشه عیاران است

حال بیماری چشم تو و رنجوری من
داند ابروی تو کو بر سر بیماران، است

دارم آن سرکه سر اندر قدمت، اندازم
وین، خیالی است که اندر سر بسیاران است

شرح بیداری شبهای درازم که دهد
جز خیال تو، که او مونس بیداران است

در هوی و هوس سرو قدت، سلمان را
دیده، ابری است، که خون جگرش، باران است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.