هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و سودا به معشوق سخن می‌گوید و از درد هجران و بی‌اختیاری خود می‌نالد. او احساساتش را با تصاویری مانند آتش درون و ذوب شدن مانند شمع بیان می‌کند و اشاره می‌کند که دلش در زلف معشوق گم شده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۶۱

تا در سرم، ز زلف تو، سودا فتاده است
کارم ز دست رفته و در پا، فتاده است

بی‌اتفاق صحبت و بی‌اختیار هجر
مشکل حکایتی است که ما را فتاده است

چون شمع، می‌گدازم و روشن نمی‌شود
کین خود، چه آتشی است که در ما فتاده است؟

گر افتدت هوس، که بپرسی، دل مرا
در زلف خود بجو، که هم آنجا فتاده است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.