هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از حسرت و فراق سخن می‌گوید. شاعر از بی‌خبری معشوق گلایه دارد و درد تنهایی و عشق را بیان می‌کند. او اشاره می‌کند که تنها کسانی که خود شب‌های سخت را تجربه کرده‌اند، می‌توانند درد او را درک کنند. شاعر همچنین به عظمت معشوق اشاره کرده و او را بی‌همتا می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'جگر سوختگان' و 'شب‌های سخت' نیاز به بلوغ عاطفی برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۶۵

نه ز احوال دل بی‌خبرانت، خبری است
نه به سر وقت جگر سوختگانت، گذری است

گفته‌ای، باد صبا با تو بگوید، خبرم
این خبر پیش کسی گو، که شبش را سحری است

بر سرم آنچه ز تنها و فراقت، شبها
می‌رود با تو نگویم، که در آن دردسری است

نظر من همه با توست، اگر گه گاهی
نکنم دیده به سوی تو درآنم، نظری است

ای دل از منزل هستی، قدمی بیرون نه
به هوای سر کویش، که مبارک سفری است

هر که خاک کف پایت نکند، کحل بصر
اعتقاد همه آن است که او بی بصری است

تو برآنی که بود جز تو کسی سلمان را
او بر آن نیست که غیر از تو به عالم، دگری است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.