هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، به زیبایی‌های معشوق و تأثیر عمیق او بر شاعر می‌پردازد. شاعر از زلف و غمزه‌های معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دیدن روی او برایش مبارک و ارزشمند است. او از درد عشق و وابستگی شدید خود به معشوق می‌گوید و اینکه حتی یک شب هم خیال معشوق از ذهنش دور نمی‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۶۹

حلقه زلف تو، سرمایه هر سودایی است
غمزه مست تو، سر فتنه هر غوغایی است

راز سر بسته زلفت، مگشا، پیش صبا
که صبا هم نفسش هرکس و هر دم جایی است

صورت خط تو در خاطر من می‌گذرد
باز سر برزده از خاطر من سودایی است

درد بالای تو چینم، که از آن بالاتر
نتوان گفت، که در بزم فلک، بالایی است

هر کسی را نظری باشد و رایی و مرا
دیدن روی تو رای است و مبارک رایی است

دل سودا زده در عهد تو بستیم و برین
عهدها رفت و نگویی که مرا شیدایی است

با غم توست اگر جان مرا آرامی است
در دل ماست اگر درد تو را ماوایی است

یک شب از دیده ما نیست خیالت، خالی
شبروی شب همه شب، در پی شب پیمایی است

می‌رود دل به ره دیده و تا چون باشد
سفر دیده، مبارک سفر دریایی است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.