هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان عاشقی است که از زیبایی و جمال معشوق خود سخن می‌گوید. او از ابروی کمانی، زلف مشکین، و جلوه‌های مختلف حسن معشوق یاد می‌کند و درد عشق و بلاهای آن را بیان می‌کند. همچنین، شاعر به دنبال آرامش در کوی رضا است و از ملامت‌های دیگران در این راه شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۷۰

باز جانم، هدف تیر کمان ابرویی است
که کمان غم عشقش، نه به هر بازویی است

دل من، تافته طره مشکین زلفی است
جانم آویخته سلسله گیسویی است

همه در طره و گیسو نتوان پیچیدن
کانچه من دیده‌ام از ملک جمالش، مویی است

هر زمان حسن تو را، جلوه و رویی دگر است
لاجرم در صفتش، هر سخنم را رویی است

می‌کنی ناز به ابروی و بلی، ناز، رسد
به همه روی، کسی را، که چنان ابرویی است

به تماشا، تو مپندار که در چشم من است
هر کجا برگ گلی تازه و تر برجویی است

اگر ای دل، به غم آباد بلایی برسی
خانه در کوی رضا جوی، که ایمن کویی است

اندرین راه، بلا نیست ملامت سلمان
وین بلا آمده بر جان تو از هر سویی است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.