هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از ناخشنودی خود از بهار و باغ و گل میگوید و بیان میکند که نمیداند این ناخشنودی به دلیل بهار است یا خودش. سپس به مخاطب توصیه میکند که به قناعت و عزت نفس پایبند باشد، زیرا تحمل منتِ احسان دیگران خوشایند نیست. در پایان اشاره میکند که با وجود حرص و طمع، هیچجا خوشی یافت نمیشود.
رده سنی:
15+
مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی مانند قناعت، عزت نفس، حرص و طمع برای درک و فهم نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد در افراد شکل میگیرد.
غزل شمارهٔ ۸۸
بهار باغ و گل امروز، گوییا خوش نیست
ندانم این ز بهارست، یا مرا خوش نیست
دلا به عز قناعت بساز و عزت نفس
که بار منت احسان هر گدا، خوش نیست
برون ز گنج قناعت، بسیط روی زمین
به پای حرص بگشتیم و هیچ جا، خوش نیست
ندانم این ز بهارست، یا مرا خوش نیست
دلا به عز قناعت بساز و عزت نفس
که بار منت احسان هر گدا، خوش نیست
برون ز گنج قناعت، بسیط روی زمین
به پای حرص بگشتیم و هیچ جا، خوش نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.