هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از مولانا بیانگر درد عشق و جدایی است. شاعر از بی‌توجهی معشوق و دشواری‌های عشق شکایت می‌کند، اما با این حال عشق را ارزشمند می‌داند و از ملامت دیگران نمی‌هراسد. او تأکید می‌کند که عاشقان واقعی به دنیا و متاع آن دل نمی‌بندند و عشق حقیقی فراتر از مادیات است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۸۹

دل می‌خرد حبیب و مرا این متاع نیست
گر طالب سرست برین سر، نزاع نیست

کاری است عشق مشکل و حالی است بس غریب
کس را به هیچ حال برآن، اطلاع نیست

دنیا خرند اهل مروت به هیچ وجه
ارباب عشق را هوس این متاع نیست

در عاشقی دلا ز ملامت مشو ملول
کاحوال خستگاه هوا جز صراع نیست

در سر ز استماع الست است مستیی
ما را که احتیاج شراب و سماع نیست

چون زلف اگر به تیغ سرم قطع می‌کنی
ما را به مویی از تو سر انقطاع نیست

هیچ آتشی به حرقت فرقت نمی‌رسد
وان نیز دیده‌ام به سوز و وداع نیست

سلمان امید مهر از آن ماهرو مدار
زیرا میان این مه و مهر اجتماع نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.