هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از سلمان ساوجی، با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به توصیف عشق و شیفتگی به معشوق می‌پردازد. شاعر از تیر و کمان چشم معشوق، زلف‌های پیچان او، و گردش جهان به دور پاهایش سخن می‌گوید. همچنین، اشاراتی به می‌نوشی و خرابات دارد که نشان‌دهنده‌ی جنبه‌های عرفانی شعر است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات به می‌نوشی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۲۰

ترک چشم تو، که با تیر و کمان می‌گردد
بنشان کرده دلی، از پی آن می‌گردد

هر که سر گشته چوگان سر زلف تو شد
به سر کوی تو، چون گوی، بجان می‌گردد

آنکه پرسید نشان تو و نام تو شنید
در پی وصل تو، بی نام و نشان می‌گردد

ما کجا در تو توانیم رسیدن که فلک
در پیت بی سر و پا، گرد جهان، می‌گردد

باز شست سر زلف تو، بدوش از بن گوش
می‌کشم دایم و پشتم، چو کمان می‌گردد

نیست محتاج بیان، قصه که چون سر درون
همه بر صفحه احوال، عیان می‌گردد

ساقیا رطل گران خیز و سبک، می‌گردان
هین که کار طرب از رطل گران می‌گردد

زایر کعبه او گرد حرم، می‌گردید
این زمان، گرد خرابات مغان می‌گردد

شعر پاک سره خالص سلمان، نقدی است
که به نام تو در آفاق، روان می‌گردد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.