هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن میگوید. او از زلفهای معشوق، چشمان مست او و تأثیرات عمیق این زیباییها بر جان خود میسراید. همچنین، شاعر به ضعف دل خود و نیاز به درمان اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عاشقانه و استعارههای ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، درک کامل آن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۲۸
دام زلف تو به هر حلقه، طنابی دارد
چشم مست تو به هر گوشه، خرابی دارد
نرگس مست خوشت، گر چه چو من بیمار است
ای خوشا نرگس مست تو که خوابی دارد
رسن زلف تو در رشته جان من و شمع
هر یک از آتش رخسار تو، تابی دارد
خونم ازدیده از آن ریخت که تا ظن نبری
که برش مردم صاحب نظر آبی دارد
حال ضعف دل سودازده خود، به طبیب
گفت سلمان و تمنای جوابی دارد
چشم مست تو به هر گوشه، خرابی دارد
نرگس مست خوشت، گر چه چو من بیمار است
ای خوشا نرگس مست تو که خوابی دارد
رسن زلف تو در رشته جان من و شمع
هر یک از آتش رخسار تو، تابی دارد
خونم ازدیده از آن ریخت که تا ظن نبری
که برش مردم صاحب نظر آبی دارد
حال ضعف دل سودازده خود، به طبیب
گفت سلمان و تمنای جوابی دارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.