هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر درد عشق، غم‌های روزگار و دل‌تنگی‌های شاعر است. شاعر از رخسار معشوق، غم‌های خود و دوست، و بی‌قراری‌هایش می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به مستی و خمار دارد و در نهایت، آرامش را در کنار دوست جستجو می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌ای به مستی و خمار دارد که مناسب سنین بالاتر است.

غزل شمارهٔ ۱۲۹

دل نصیب از گل رخسار تو، خاری دارد
خاطر از رهگذرت، بهره غباری دارد

دیده در خلوت وصل تو ندارد، راهی
کار، کار دل تنگ است، که باری دارد

غم ایام خورم، یا غم خود، یا غم دوست؟
غم من نیست از آن غم که شماری دارد

دوش صد بار به تیغ مژه‌ام زد چشمت
که به هر گوشه چو من کشته، هزاری دارد

گله کردم، دهنت گفت: مگو هیچ که او
مست بود، امشب و امروز خماری دارد

عالمی غرقه دریای هوا و هوسند
هر کسی خاطر یاری و دیاری دارد

زین میان، خاطر آسوده کسی راست که او
دامن دوست، گرفتست و کناری دارد

بحر، می‌جوشد و جز باد ندارد در کف
صدف آورده به کف، در و قراری دارد

پای باد از پی آن، هر نفسی می‌بوسم
که به خاک سر کوی تو، گذاری دارد

نیست در کوی تو کاری، دگران را لیکن
با سر کوی تو سلمان، سروکاری دارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.