هوش مصنوعی:
این شعر از حسرت و دوری از یار سخن میگوید. شاعر از نبود قاصد یا محرمی که پیامش را به یار برساند، شکایت دارد و آرزو میکند بادی صبحخیز نالههای سحرگاهیش را به گوش یار برساند. او از بیماری صبا (باد) که رسولش است، نگران است و از غربت و تنهایی خود در شهری بیگانه مینالد. شاعر خود را ناتوان از رسیدن به دیار یار میداند و تنها امیدش به باد است که شاید غبار از سر خاکش بردارد. او در ادامه از عشق به ساقی و میگساری سخن میگوید و از میی میخواهد که درد و خمار را ببرد و هوش را بازگرداند. در پایان، شاعر از دلهای پرشمارش میگوید و از سلمان میپرسد کدام بار را در میان این دلها برده است.
رده سنی:
16+
متن شامل مضامین عاشقانه، حسرت، و غربت است که درک آنها نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد. همچنین، اشاره به میگساری و خمار ممکن است برای مخاطبان جوانتر مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۱۳۱
نه قاصدی که پیامی، به نزد یار برد
نه محرمی، که سلامی بدان دیار، برد
چو باد راهروی صبح خیز میخواهم
که ناله سحر به گوش یار برد
صبا اگر چه رسول من است بیمار است
بدین بهانه مبادا که روزگار برد
فتادهایم به شهری غریب و یاری نیست
که قصهای ز فقیری به شهریار برد
من آن نیم که توانم بدان دیار شدن
صبا مگر ز سر خاک من غبار برد
تو اختیار منی از جهانیان و جهان
در آن هوس که ز دست من اختیار برد
غلام ساقی لعل توام که چاره من
به جرعه مینوشین خوشگوار برد
بیار ساقی از آن می که میپرستان را
دمی به کار بدارد، دمی ز کار برد
می میار که درد سر و خمار آرد
از آن می آرد که هوش آرد و خمار برد
هزار بار دلم هست و در میان دل نیست
در این میان دل سلمان کدام بار برد؟
نه محرمی، که سلامی بدان دیار، برد
چو باد راهروی صبح خیز میخواهم
که ناله سحر به گوش یار برد
صبا اگر چه رسول من است بیمار است
بدین بهانه مبادا که روزگار برد
فتادهایم به شهری غریب و یاری نیست
که قصهای ز فقیری به شهریار برد
من آن نیم که توانم بدان دیار شدن
صبا مگر ز سر خاک من غبار برد
تو اختیار منی از جهانیان و جهان
در آن هوس که ز دست من اختیار برد
غلام ساقی لعل توام که چاره من
به جرعه مینوشین خوشگوار برد
بیار ساقی از آن می که میپرستان را
دمی به کار بدارد، دمی ز کار برد
می میار که درد سر و خمار آرد
از آن می آرد که هوش آرد و خمار برد
هزار بار دلم هست و در میان دل نیست
در این میان دل سلمان کدام بار برد؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.