هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از سلمان ساوجی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. او از زیبایی چشم‌ها و موهای معشوق، تأثیر آن بر جانش، و رنج‌های عشق می‌گوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند مستی و محراب دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۳

چشمت به خواب چشم مرا خواب می‌برد
زلفت به تاب جان مرا تاب می‌برد

من غرقه خجالت اشکم که پیش خلق
چندان همی بود که مرا آب می‌برد

سودای ابروی تو مغان راز مصطبه
چون غمزه تو مست به محراب می‌برد

امشب به دوش مجلسیان را یکان یکان
بردند مست و ترک مرا خواب می‌برد

بنمای رخ که درشب تاریک طره‌ات
دل گم شده‌ست و راه به مهتاب می‌برد

دل زد در وصال تو دانم که ضایع است
رنجی که آن ضعیف درین باب می‌برد

سلمان کجا و قصه زلف تو از کجا؟
بیچاره روزگار با طناب می‌برد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.