هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانه و دوری از معشوق است. شاعر از غم فراق مینالد و از رسیدن به وصال یار ناامید است. او با تصاویر زیبایی مانند سرو و گل، زیبایی معشوق را توصیف میکند و از بیقراری دلش میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۴۹
جانم رسید از غم به جان، گویی به جانان کی رسد؟
وز حد گذشت وین سر گذشت، آخر به پایان کی رسد؟
حالم صبا گر بشنود، حالی رسول من شود
لیکن چنین کو میرود افتان و خیزان کی رسد؟
من دور از آن جان و جهان، همچون تنیام بیروان
وز غم رسید این تن به جان، گویی به جانان کی رسد؟
کردم غمش بر جان گزین، بادش فدا صدجان ازین
جان گرچه باشد نازنین، هرگز به جانان کی رسد؟
سرو از صبا گردد چمان تا چون قدش باشد روان
ور نیز بخرامد بران سرو خرامان کی رسد؟
مه رویم آن رشک قمر، وز گل به صد رو تازهتر
رفت و که داند تا دگر، گل با گلستان کی رسد؟
ای دل به داغت مفتخر، درد ترا درمان مضر
جانها بر آتش منتظر، تا نوبت آن کی رسد؟
سودای وصل او مرا، اندیشهای باشد خطا
سلمان به دست هر گدا، ملک سلیمان کی رسد؟
وز حد گذشت وین سر گذشت، آخر به پایان کی رسد؟
حالم صبا گر بشنود، حالی رسول من شود
لیکن چنین کو میرود افتان و خیزان کی رسد؟
من دور از آن جان و جهان، همچون تنیام بیروان
وز غم رسید این تن به جان، گویی به جانان کی رسد؟
کردم غمش بر جان گزین، بادش فدا صدجان ازین
جان گرچه باشد نازنین، هرگز به جانان کی رسد؟
سرو از صبا گردد چمان تا چون قدش باشد روان
ور نیز بخرامد بران سرو خرامان کی رسد؟
مه رویم آن رشک قمر، وز گل به صد رو تازهتر
رفت و که داند تا دگر، گل با گلستان کی رسد؟
ای دل به داغت مفتخر، درد ترا درمان مضر
جانها بر آتش منتظر، تا نوبت آن کی رسد؟
سودای وصل او مرا، اندیشهای باشد خطا
سلمان به دست هر گدا، ملک سلیمان کی رسد؟
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.