هوش مصنوعی: این متن عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از زلف، قد، روی زیبا و دیگر ویژگی‌های معشوق با زیبایی یاد می‌کند و ابراز می‌دارد که دل و جانش در گرو عشق به معشوق است. او هیچ چیز دیگری را در دل خود جای نمی‌دهد و تنها سودای معشوق را دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، این نوع شعر معمولاً برای سنین بالاتر که درک بهتری از احساسات و ادبیات دارند، مناسب است.

غزل شمارهٔ ۱۶۰

چو زلف آن را که سودای تو باشد
سرش باید که در پای تو باشد

برون کردم ز دل جان را که جان را
نمی‌زیبد که بر جای تو باشد

خوشا آن دل که بیمار تو گردد
دلی را جو که جویای تو باشد

دل گم گشته‌ام را گر بجویی
در آن زلف سمن سای تو باشد

اگر چه حسن گل صد روی دارد
کجا چون روی زیبای تو باشد؟

نگنجد هیچ دیگر در دل آن را
که در خاطر تمنای تو باشد

اگر چه سرو دلجویی کند عرض
کجا چون قد رعنای تو باشد؟

سرو سرمایه‌ای دارد همه کس
مرا سرمایه سودای تو باشد

بسوزد سنگ بر من، گر نسوزد
دل چون سنگ خارای تو باشد

من بیدل کجا پنهان کنم دل؟
که آن ایمن زیغمای تو باشد

من مسکین کدامین گوشه گیریم؟
که آن خالی ز غوغای تو باشد

جهان هر لحظه سلمان را که در گوش
کند دری ز دریای تو باشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.