هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و هجران سخن می‌گوید و از صبا (باد) می‌خواهد که حال بیماران را برساند، اما می‌ترسد که صبا نیز بیمار باشد و نتواند این کار را انجام دهد. او از عشق و سودای زلف معشوق می‌گوید و از این می‌ترسد که صبا گستاخی کند و بر در خانه معشوق حلقه بزند. شاعر همچنین از ناتوانی خود در بیان احساساتش می‌گوید و اینکه قلمش در شرح هجران خشک می‌ماند. در پایان، او از لطف معشوق می‌گوید که اگر نامه‌ای برای مشتاقانش بفرستد، چه خوب خواهد بود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است برای گروه‌های سنی پایین دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۹

سلام حال بیماران رسانیدن صبا داند
ولی او نیز بیمارست و می‌ترسم که نتواند

صبا شوریده سودای زلف اوست می‌ترسم
که گستاخی کند ناگه بران در، حلقه جنباند

هوس دارم که درپیچم میانه نامه‌اش خود را
چه می‌پیچم درین سودا مرا چون او نمی‌خواند

اگر صدباره گرداند به سر چون خامه کاتب را
محال است این که تا باشد سر از خطش بپیچاند

سخن در شرح هجرانش، چه رانم کاندر میدان؟
قلم کو می‌رود چون آب، بر جا خشک می‌ماند

به مشتاقان خود وقتی که لطفش نامه فرماید
چه باشد نام درویشی اگر در نامه گنجاند

نهاده چشم بر راه است سلمان تا کجا بادی
ز راهش خیزد از گرد رهش بر دیده بنشاند؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.