هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و شوق عاشقانه‌اش می‌گوید. او از نگاه معشوق به رازهای دلش پی می‌برد و اشک‌هایش را نشانه‌ای از جست‌وجوی معشوق می‌داند. شاعر به گذرا بودن عمر اشاره می‌کند و آرزو می‌کند که خیال معشوق در خواب به او سر بزند. او از تأثیر اشک‌هایش می‌گوید که حتی سنگ را می‌گرداند و دلش را از جفای معشوق دور می‌کند. در پایان، شاعر از آتش عشق و سردرگمی در خیال معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند گذرا بودن عمر و درد عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۸۰

کسی که قصه درد مرا نمی‌داند
ز لوح چهره من یک به یک فرو خواند

حدیث شوق به طومار گر فرو خوانم
بجان دوست که طومار سر بپیچاند

بیا که مردم چشمم سرشک گلگون را
به جست و جوی تو هر سو چو آب می‌راند

نگویمت: به تو می‌ماند از عزیزی عمر
که عمر اگرچه عزیز است، هم نمی‌ماند

به آروزی خیال توام خوش آمد خواب
گر آب دیده من بر منش نشوراند

به آب دیده بگردانم از جفای تو دل
که آب دیده من سنگ را بگرداند

گرفت دیده من آب و دل در آن آتش
که گر خیال تو آید کجاش بنشاند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.